سرگردانم
میان پاییز
خدایا
کاش همراه برگ ها
مرا هم جایی می برد
باد...
سرگردانم
میان پاییز
خدایا
کاش همراه برگ ها
مرا هم جایی می برد
باد...
خدایا
مردم این شهر تا که تنها می شوند
و دلشان می گیرد به یادت می افتند
غم هاشان ،غصه هاشان را درونت می ریزند
و سبک می شوند ، آنقدر سبک می شوند
که پرواز می کنند ،پروازی تا اوج فراموشی
و تا زمانی در فراموشی ،فراموشی
که دل هاشان سبک است
و باز که دل هاشان می گیرد به سراغت می آیند
و باز همان حکایت همیشگی
خدایا ، در میان مردم این شهر غریبم...
MOHSEN.FR
خدایا
من اگر بنده ات نباشم
تو را بنده بسیار است
اما تو اگر خدایم نباشی
مرا خدایی دگر کجا هست؟
MOHSEN.FR
خدایا!
حواست هست
صدای هق هق گریه هایم
از گلویی می آید
كه تو از رگش به من نزدیك تری...